وبلاگ آموزش زبان انگلیسی

ارائه مجموعه آموزشی زبان انگلیسی

وبلاگ آموزش زبان انگلیسی

ارائه مجموعه آموزشی زبان انگلیسی

وبلاگ آموزش زبان انگلیسی
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصطلاحاتی که واقعا توی مکالمات بدردتون میخورند» ثبت شده است

 :: توی مخمصه افتادم، گرفتار شدم::

.

.

.

.


I get into hot water 

I'm in trouble


***

“خونسردی خود را حفظ کردن” 

.

.

.

.

.

.

Keep your shirt on

مثلا وقتی کسی عصبانیه بهش میگیم

Keep your shirt on 

یعنی “عصبانی نشو”، “خونسرد باش”

----------------------------------

به احتمال زیاد براتون سوال بوده که ربط shirt تو این اصطلاح به عصبانی بودن یا خونسرد بودن چیه!


وقتی کسی از دست یه نفر عصبانی باشه یقه‌اش رو باز می کنه یا حتی پیرهنش رو در میاره

 (تا هم میزان عصبانی بودن و هم عضله‌اش رو نشون بده)

و نفس کش صدا می بزنه! to keep on یعنی “به تن نگه داشتن و در نیاوردن” پس keep your shirt on یعنی “پیرهنت رو در نیار!”


البته این یه اصطلاحه و نیاز نیست حتما طرف مقابل پیرهنش رو در بیاره و بعد بهش بگیم Keep your shirt on !

***

" موهامو تو آسیاب سفید نکردم، بچه که نیستم"


-

-

-

-

-

-

I wasn't born yesterday!


***

 ::به همین خیال باش::


.

.

.

.


in your dreams


***

یکی حرف دلت رو میزنه و میخوایی بهش بگی

::قربان دهانت ، آی گفتی ، آره والا ، گل گفتی::


.

.

.

.


You can say that again !!


*****

**نکته ای کوتاه ولی مهم و کاربردی**

.

در زبان انگلیسی برای اینکه از کسی بخواهیم که بنشیند، بهتراست اصطلاحات ذیل را به کار ببرید:

.

have a seat, please

.

take a chair, please

.

take a seat, please

****


::اون خیلی غذا میخوره:: 

.

.

She can eat like a horse


مثال:

She eats like a horse but never puts on any weight


***

فریاد زدن بخاطر خشم یا هیجان 

.

.


YELL :


let out / give a yell 


مثال 

she let out a yell when she saw me

او وقتی مرا دید فریاد زد .


***


::از هر دستی بدی ، از همون دست پس می گیری::

.

.

.

.

what goes around comes around 


****

For the time being.....در حال حاضر

In the short run........در کوتاه مدت

In the long run.........در دراز مدت

At your earliest convenience........در اولین فرصت


***


داری درباره کسی صحبت میکنی. یهو 

پیداش میشه

.

میگی: جدا که"حلال زاده ای"

.

.

.

.

.

.

.

.

speak of the devil

==American English==

.

talk of the devil 

==British English==


***


 ::خودتو به اون راه نزن::


.

.

.

.


Don`t look the other way


****


::دست از سر من بردار::

.

.

.

.


Get off my back


*****

امیدوارم که این جملات و لغات انگلیسی بدردتون بخورند

vahid bakhtiyari


-----------------------------
عذر میخوام
I beg your pardon
................................
دعایش مستجاب شد
His prayers was answered
................................
مودب باش
Behave yourself
................................
عکس نگیرید
No photograph
................................
سیگار نکشید
No smoking
................................
قابل شما رو نداره
You are welcome
................................
اصلا قابل شمارو نداره
you're very welcome
................................
ورود ممنون
No admission
................................
بفرمائید
Help yourself,   here you are,    there you are
---------------------
دل رحم باش

Have a heart
............................
با هم قهر هستیم

We are not on speak terms
...........................
به خاطر تو هر کاری میکنم

I do anything for you
............................
منظورم کاملا همان است

That exactly what I mean
............................
ناراحت نشو

Hold your horses
............................
بهش یه فرصت بده

Give him a chance
............................
در اسرع وقت

At the earliest possible time

............................
خدارو شکر

Thank God
............................
سال نو مبارک

Happy new year
............................
صد سال به این سال ها

Many happy
............................
تولدت مبارک

Happy birthday








میخواییم به یکی بگیم

::مواظب حرف زدنت باش::

.
.
.

Watch your mouth

Watch your words

Watch your language

****

::امروز استعفا نامه ام رو تحویل دادم ::

.
.
.

I "handed in" my "resignation notice " today!

****

::زبانم از تشکر قاصر است::

.
.
.
.
I have no words to express my gratitude.




::دهانم مهر و موم شده ، چیزی نمیتونم بگم ، دهانم قرصه::

.
.
.
.

my lips are sealed

vahid bakhtiyari